نکته نگار

سنت نصرت الهی در دقیقه 90

سنت نصرت الهی در دقیقه 90
قرآن کریم در توصیه مسلمانان صدر اسلام به صبر و پایداری در مسیر مبارزه با جبهه باطل و نهادینه کردن حق، به سرگذشت و پیشینه جریان حق اشاره می کند که دچار سختی های فراوانی شدند و در این مسیر گاه چنان در تنگنا قرار گرفتند که خود را شکست خورده و کار را تمام شده می دیدند و از این رو دچار تزلزل شده و می گفتند آن نصرت موعود الهی ، پس کی  به ما می رسد. خداوند می فرماید پس از این مرحله بود که یاری ما فرا می رسید و مومنان نجات می یافتند؛
" أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ".( البقرة: 214.)
آیا پنداشتید که به بهشت داخل مى‏شوید، بى آن که چون پیشینیان به سختى تنگدستى و رنجورى گرفتار شوید. سختی ها و مشکلات، چنان امتهاى پیشین را احاطه مى‏کرد که دچار تزلزل و اضطراب می شدند تا آنجا که پیامبر و مؤمنان همراهش می گفتند: پس کی یارى خدا به ما می رسد؟ بدانید یارى خدا نزدیک است‏.
در مورد جنگ احزاب علیه مسلمانان نیز قرآن کریم تصریح دارد که مومنان در این آزمون دچار تزلزل شدند و منافقان و افراد ضعیف گفتند وعده خدا و رسولش چیزی جز فریب نبود و منافقان نقشه فرار از جبهه جنگ می کشیدند و برای آن، بهانه می تراشیدند. در مقابل مومنان - که به گفته قرآن پیامبر را الگوی خود قرار داده بودند- می گفتند هجوم متحدانه همه دشمنان اسلام وعده ای بود که خدا و رسولش داده بودند و اینک محقق شده و برخلاف افراد ضعیف یا منافق بر عهد و پیمان خود با خدا استوار می ماندند و در راه او مقاومت می کردند. آیات 9- 27 احزاب به این مسائل پرداخته و آیه مشهور « مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً » در زمره این آیات است(آیه 23).
در داستان حضرت موسی علیه السلام نیز وقتی قوم او به ساحل رسیدند و دیدند که لشکر فرعون به سوی آنها می آید از نجات مآیوس شدند و گفتند: ما قطعاً گرفتار خواهیم شد ولی موسی گفت: هرگز؛

فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِینَ* فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى‏ إِنَّا لَمُدْرَکُونَ* قالَ کَلَّا إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ* فَأَوْحَیْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ* وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرِینَ* وَ أَنْجَیْنا مُوسى‏ وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ* ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ* إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ. (الشعراء: 53- 67.)
پس هنگام بر آمدن آفتاب، آنها را تعقیب کردند. چون دو گروه، همدیگر را دیدند، یاران موسى گفتند: ما قطعاً گرفتار خواهیم شد. گفت: چنین نیست؛ زیرا پروردگارم با من است و به زودى، مرا راهنمایى خواهد کرد. پس به موسى وحى کردیم: «با عصاى خود بر این دریا بزن»، تا از هم شکافت و هر پاره‏اى همچون کوهى سترگ بود. و دیگران را بدان جا نزدیک گردانیدیم. و موسى و همه کسانى را که همراه او بودند، نجات دادیم. آن گاه دیگران را غرق کردیم. مسلّماً در این عبرتى بود، و بیشترشان مومن نبودند».
در این ماجرا نیز نجات در لحظات آخر اتفاق افتاده در حالی که می توانست این نجات خارق العادة و غیر طبیعی زودتر انجام گیرد اما طول کشیده تا قوم موسی این رویاروی و تلاطم و اظطراب را از نزدیک لمس کنند.
در داستان معروف نوح نیز  تبلیغ و کوشش صدها ساله او به معنای صبر و تلاش جانکاهی است که پس از نومیدی و بسته شدن پرونده هدایت قومش(آیه 142 سوره آل عمران)، به پایان خود نزدیک می شود و زمان نجات نوح و یارانش و عذاب کافران، فرا می رسد.(آیه 14 سوره عنکبوت)
در آیه 110 سوره یوسف نیز تأکید شده، سنت خدا بر آن بوده که پیامبران به دعوت و تبلیغ و هدایت مردم همت بگمارند تا وقتی که از هدایت افراد جدید مأیوس شوند و مطمئن شوند که دیگر کسی به آنها ایمان نمی آورد بدین معنا که در مسیر نهضت، مقاومت و تلاش بایستی تا  بهره گیری از آخرین فرصتها، ادامه یابد. بنابر این نصرت الهی و عذاب کافران تا جلب آخرین افراد مستعد از بین گمراهان به تأخیر می افتد؛

حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ.( یوسف : 110)
رسولان، قوم خود را هم چنان دعوت مى‏ کردند، و مردم، هم، هم چنان لجاجت نموده آنان به عذاب خدا انذارشان کرده و اینان نمى‏ پذیرفتند، تا آنکه رسولان از ایمان آوردن قوم خود مایوس شدند (و یا نزدیک بود مایوس شوند) و مردم گمان کردند آن کس که به پیغمبرشان گفته عذابى چنین و چنان دارند دروغشان گفته، در این موقع بود که یارى ما انبیاء را دریافت، پس هر که را خواستیم نجات دادیم، و آنها همان مؤمنین بودند، و عذاب سخت ما از قوم مجرم درنگذشت و همه را فرا گرفت.
از تأمل در سنت الهی تأخیر در نصرت مومنان، نکات ذیل قابل برداشت است؛
-     یکی از کارکردهای مهم سنت یاد شده در این است که نهایت ظرفیت و استعداد نهفته در مومنان در رویاروی با مشکلات، بکار گرفته می شود امری که با صبر و اسقامت برای هدف و تلاش برای تحقق آن به سرانجام می رسد. بایستی توجه داشت که مومنان به تناسب میزان تاثیر پذیری از آموزه های الهی و به نسبت پایبندی به آنها، در کنار نقش آفرینی عوامل گوناگون محیطی فرهنگی تربیتی به شخصیت و هویتی می رسند که در عرصه رویارویی با مشکلات شناخته می شود . میزان کارآمدی ها و ناکارآمدی ها و نقاط قوت و ضعف در این عرصه، روشن می گردد. از یک سو با تاخیر افتادن نصرت الهی این ظرفیت ها تا نهایت به کار گرفته می شود و گروه مومنان از سطح و میزان مقاومت و تلاش و توان خود آگاه می شوند و از دیگر سو، نقص ها و ضعف های آنها نمایان می شود.
بدین ترتیب با بروز نهایت توان مومنان، کار انجام گرفته در نهضت به نام آنان ثبت می شود و نتایج دنیوی و اخروی آن نصیبشان می گردد و از حیث جوهره وجودی با قرار گرفتن در معرض سختی ها، به تراز و توانمندی بالاتری دست می یابند و از سوی دیگر، در مقایسه با حد مطلوب و بایسته، کم کاری و سستی و نقص آنها روشن می گردد به عنوان مثال قرآن کریم خطاب به پیامبر (ص) و اصحابش می فرماید در جنگ با کفار، اگر صبور باشید هر بیست نفر شما قادر است بر دویست نفر آنان غلبه کند اما با آشکار شدن نشانه های سستی و ضعف می فرماید خداوند تخفیف داد و شما اگر صد نفر مبارز صبور باشید می توانید بر دویست نفر آنان غلبه کنید(آیات 65و 66 سوره انفال). از این رو چنانچه مبارزی در حد مطلوب و بایسته، به ویژگی صبر و پایداری، مزین باشد می تواند یک تنه حریف ده نفر شود یعنی توانایی او به ده برابر توانایی یک فرد عادی می رسد.
مسلمانان در صدر اسلام با همین ظرفیت هر یک نفر به اندازه دو نفر، توانستند در مدینه حکومت اسلامی  تشکیل دهند و با امپراطوریهای آن دوران درگیر شوند و به پیروزی های درخشانی برسند. آنان به میزان سعی و تلاش خود، از نصرت الهی بهره بردند و اگر سستی از خود نشان نمی دادند و مغلوب هوی نفس خود نمی شدند ای چه بسا با پایبندی به ماجرای غدیر و تن دادن به رهبری معصوم به توانایی ده برابری می رسیدند و می توانستند تمام جهان آن روز را از آلودگی شرک و کفر و ظلم پاک کنند.
بدین جهت است که قرآن کریم مسلمانان را به پیروی از سنت آن دسته از مومنان که پایدار بودند توصیه می کند و می فرماید همچون آنانی باشید که اهل سستی و ضعف و عقب نشینی نبودند؛

وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ.( آل‏عمران : 146)
چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مى‏رسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)؛ و خداوند استقامت‏کنندگان را دوست دارد.
-    با روشن شدن نقاط قوت، مومنان از میزان پیشرفت خود، مطلع می شوند و به همان میزان، اعتماد به نفس و امیدشان به پیشرفت و موفقیت در آینده، تقویت می شود که در ادامه مسیر، به مانند انرژی و سوخت موتور محرکه آنها، عمل خواهد کرد.
-    با آشکار شدن ضعف ها و میزان فاصله مومنان از کانون هدف و حد مطلوب، آنها از میزان شایستگی خود آگاه و تصورشان از خودشان اصلاح می شود و خود را فراتر از آنچه هستند نمی بینند. این معرفت ارزش بسیار زیادی دارد زیرا آنها را به تلاش بیشتر برای رسیدن به حد مطلوب و کمال بیشتر وا می دارد.
-    با تأخیردر نصرت الهی، افراد پرتلاش و پایدار و مومنین راستین از افراد ضعیف و سست ایمان و پیمان شکن شناخته می شود؛

أمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرینَ.( التوبة : 16)
آیا چنین پنداشتید که (تنها با ادّعاى ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالى که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخّص نساخته است؟!
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنینَ وَلیجَةً وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ.( التوبة : 16)
آیا چنین مى‏پندارید که شما را (بدون آزمایش) به حال خود رها مى‏کنند در صورتى که هنوز خدا معلوم نگردانیده که از شما چه کسانى اهل مجاهده‏اند و جز خدا و رسول و مؤمنان را هرگز دوست خود و همراز خویش نگزیده‏اند، و خدا از همه کردار شما آگاه است.
-    افزون بر آشکار شدن میزان خلوص و ناخالصی ها در جامعه به ظاهر مومن، پیامد دیگر، شناخته شدن میزان تاثیر گذاری آموزه های یک نهضت الهی در جامعه هدف است. این شناخت به رهبر یا رهبران آن جامعه در نحوه مدیریت آن کمک شایانی می کند. این که سطح کشش، توان و همراهی جامعه در پیگیری اهداف نهضت تا چه میزان است و نقاط قوت و ضعف کجاست و چگونه می توان  از نقاط قوت برای جبران نقاط ضعف استفاده کرد و جامعه را به سوی صلاح و رستگاری سوق داد.
-    فایده دیگر این سنت الهی در روی دیگر آن است یعنی جبهه مقابل مومنان . تاخیر در نصرت مومنان و عذاب اهل باطل، دادن فرصت کافی به آنان چهت شناخت حق و بازگشت به آن است به دیگر سخن اتمام حجتی است علیه آنان  تا در روز داوری الهی، ناشناخته بودن حق و کمبود فرصت را دست آویز و بهانه و عذر خود قرار ندهند.  





در این وبلاگ
در کل اینترنت